نمایشگر دسته ای مطالب
نشست تخصصی " نگارگری در شاهنامه"
نشست تخصصی " نگارگری در شاهنامه"
نشست تخصصی " نگارگری در شاهنامه"
1/4/98
نشست تخصصی " نگارگری در شاهنامه" از سلسله نشستهای گفتگوی ماه، ۲۸ خرداد ۹۸ با سخنرانی استاد جواد مجابی نویسنده، کاریکاتوریست و منتقد برجسته در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد. آغاز نشست، با معرفی پیشینه و آثار فرهنگی استاد مجابی توسط دکتر محمود جعفری دهقی؛ استاد دانشگاه تهران، رئیس انجمن ایرانشناسی همراه بود.
سپس استاد جواد مجابی با بیان اهمیت شاهنامه و نگارگریهای آن، سخنان خویش را آغاز کرد. وی با اشاره به آزادی مذهبی ایجاد شده در ایران پس از حمله مغول و انقراض خلافت عباسی، این امر را مایه رشد هنر - بهویژه نگارگری و موسیقی- در ایران دانست. وی گفت: نگارگری ایرانی دنباله و تکمله شعر پارسی است، رد پای آن را باید در شاهنامه و اشعار نظامی جست و بیشترین نگارهها از اشعار فردوسی و نظامی تصویر شده است. استاد مجابی افزود: «خودم نیز هر گاه نتوانم با نوشتن حرفم را بزنم، به سراغ نقاشی میروم.»
در ادامه، ایشان به تاریخچه نگارگری شاهنامه پرداخت و افزود: «ایرج افشار بیش از ۴۰ سال پیش، در جشن طوس به حدود ۳۰۰ نسخه شاهنامه مصور اشاره کرده است.» وی با بیان این نکته که" شاهنامه کاما" در هند ساخته قرن هفتم و کهنترین شاهنامه مصور موجود است، مهمترین و ارزشمندترین نسخههای مصور شاهنامه را سه شاهنامه مهم دموت، بایسنقری و شاه طهماسبی شمرد و مفصلاً به بررسی این سه نسخه پرداخت.
شاهنامه دموت ساخته سده هشتم است. زمینه کار نگارهها سرخ است؛ درست مانند دیوارنگارههای آن زمان. روشن است نگارگر شاهنامه را خوانده و مفهومش را میدانسته است. در نگاره تشییع جنازه رستم و میل رخش به او، بسیار عاطفی است و نشانه دریافت شخصیت رخش در شاهنامه و شناخت رابطه او با رستم است. بهترین کارهای نگارگر در موضوع مرگ است و این شاید نوید تلویحی زوال مغولان باشد. در شاهنامه بایسنقری، اغلب نگارهها در صحرا و باغ است؛ احتمالاً به دلیل علاقه شاهان کوچگرد ایلخانی. دو نگاره به بند کشیدن ضحاک و به تخت نشستن جمشید شاه بسیار جالب است. تصاویر اشیا، گیاهان و جانوران بسیار قوی ترسیم شده، اما به در تصویر کردن انسانها -چون پیش از آن، محدودیت وجود داشته و تجربه کمتری بوده- چهرهها از روبروست، اندامها ضعیف کشیده شده و زن و مرد به هم شبیهند؛ هم در چهره و هم در اندام. در دوران مغولها و تیموریان، نگارگران چهره و حتی گاهی پوشش فاتحان مغول را بجای پهلوانان شاهنامه کشیدهاند. این سنت شده و مثلاً صنیعالملک هارون الرشید و جعفر برمکی را مانند ناصرالدین شاه و امیرکبیر کشیده؛ حتی با پوشش خودشان. هندسه ایرانی در این آثار بسیار خوب دیده شده؛ مثلاً در نگاره اسفندیار و ارجاسب.
سپس استاد مجابی شاهنامه شاه طهماسبی را مهترین و زیباترین نسخه مصور شاهنامه نامید و سرگذشت و ویژگیهایش را چنین شرح داد:
شاه اسماعیل صفوی که درک درستی از تاریخ و میراث فرهنگی ایران داشته، در سده دهم دستور ساخت شاهنامهای مصور با بهترین خوشنویسی و نگارگری را داد. ساخت این شاهنامه هشت سال طول کشیده و در دوره شاه طهماسب پایان یافته است. او آن را به سلطان عثمانی هدیه داد و ناصرالدین شاه این شاهنامه را خرید و به ایران برگرداند، چرا که ناصرالدین شاه روحیه هنرپرور داشته است. ما باید به گذشته نگاه انتقادی کنیم نه انکاری. محمدعلی شاه این شاهنامه را از ایران برد و از این طریق فردی بنام روچیلد به دست دلالی به نام هوتن افتاد. به محمدرضا شاه پیشنهاد خرید داده شد که به دلیل گرانی؛ ۲۵۸ برگ را جداجدا فروخت و اکنون ۱۵۰ برگش باقی مانده است و در نهایت، در سال ۱۳۷۱ شاهنامه شاه طهماسبی با کاری از دکونینگ (نقاش آمریکایی) معاوضه و به ایران بازگردانده شده است. نگارههای این شاهنامه کار چند نگارگر مهم و بزرگ است. دو نگاره دربار کیومرث و به بند کشیدن ضحاک اثر سلطان محمد بسیار زیباست و در آنها گویی جماد -مانند کوه و ابر- هم به حالت انسانی تصویر شدهاند. همپوشانی طبیعت و انسان در بیان روایت بسیار گیراست. نگاره زال و مهراب اثر میرمصور هم نمونه درخشان دیگری از این نسخه ارزشمند شاهنامه است.
از دوره زندیه، نقاشان قهوهخانهای پدید آمدند؛ قوللر آغاسی، معین، محمدزمان و… و نقاشی را به میان مردم بردند و بعد از این دوره نقاشی در میان ایرانیان رواج و رشد بیشتری یافته است. نقاشیهای چاپ سنگی ادامه این مینیاتورهاست و کار علیقلی خویی بینظیر و در ردیف نقاشان بزرگ دنیا است.
نقاشی ایرانی تخت است. نه اینکه پرسپکتیو نمیدانستهاند، بلکه اسبی که نگارگر ایرانی میکشد، اسب شعر است نه آنچه دیده میشود. مفهوم و ذهنیت و عرفان در آن هست. زمین جایی طلایی تصویر شده؛ این توصیف است نه عین واقعیت. سایه در نقاشی ایرانی نیست، این به دلیل فرهنگ ایران میباشد که آتش و نور همیشگی و ابدی، اساس آن است. شاهنامه نه تنها حماسی، بلکه سراسر فرزانگی و ستایش خرد است. رستم تنها پهلوان شاهنامه ست که انگیزهاش همیشه ایران است.
منتقدان غربی تنها از رویکرد هنری به این نگارهها نگریستهاند؛ جدا از داستان، وظیفه ماست که این تطبیق را انجام دهیم. باید از درون فرهنگ ایرانی به آثار گذشته بنگریم. اشعار عطار و مولوی کاملاً مدرن هستند. باید کارکردشان را در زندگی امروز پیدا کنیم؛ کاری که خوشبختانه آغاز شدهاست. مدنیت ما همیشه مورد تهاجم کوچنشینان واقع شده و تا آنها بیایند شهرنشین شوند و آداب آن همچون آزادی و دموکراسی را بپذیرند، مهاجم بعدی آمده؛ اما ایرانیان فرهنگ خود را با جان و دل نگه داشتهاند.



