نشست " در جست‌وجوی بازماندگان لهستانی در ایران "

12 Mar 2025

کد خبر : 59532658

تعداد بازدید : 335

سخنرانی علمی " در جستجوی بازماندگان لهستانی در ایران " با حضور ووکاش پشه‌بشوسکی، پژوهشگر ایران‌شناسی در دانشگاه یاگلونی لهستان، رافل بالکویچ و ماچی دراگوفسکی کاردار و دبیر سفارت لهستان و علیرضا دولتشاهی پژوهشگر لهستان شناس، دوشنبه ۲۰ اسفند ماه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.

ووکاش پشه‌بشوسکی در ابتدا با بررسی تاریخ حضور لهستانی‌ها در ایران، به گذشته سخت لهستان در قرن بیستم به‌ویژه دوران جنگ دوم جهانی و حکومت کمونیستی چهل‌وپنج‌ساله در این کشور اشاره کرد و افزود نسل جدید لهستان علاقه چندانی به تاریخ خود ندارد و او در تلاش است تا این آگاهی را افزایش دهد.

ایشان سخنان خود را با روایت سرگذشت عمویش آغاز کرد؛ دانشجویی که در سال ۱۹۶۹ به دلیل عدم پذیرش روایت رسمی دولت کمونیستی درباره حمله شوروی به لهستان در ۱۸ سپتامبر ۱۹۳۹، از ورود به دانشگاه منع و به خدمت سربازی طولانی‌مدت فرستاده شد. او این داستان را به تلاش‌های تاریخی امروز لهستانی‌ها مرتبط دانست و گفت که برای سال‌ها، بررسی حقیقت تاریخی در کشورش ممنوع بود، اما پس از فروپاشی کمونیسم، تاریخ‌نگاران لهستانی گام‌های مهمی در بازخوانی گذشته برداشته‌اند.

پژوهشگر ایران‌شناس جستجوی بازماندگان لهستانی را هدف اصلی این سفر برشمرد، افرادی که با ایرانیان ازدواج کرده و ماندگار شده‌اند. وی در ادامه گفت: دو هفته نخست اقامتش توانسته است دو نفر از نوادگان لهستانی‌ها را بیابد و این تجربه را بسیار ارزشمند توصیف کرد. با این حال، محدودیت زمانی سفرش مانع از انجام تحقیقات کامل شده و امیدوار است که در آینده برای ادامه پژوهش‌هایش به ایران بازگردد.

پشه‌بشوسکی در ادامه سخنان خود بر همکاری علمی و فرهنگی میان ایران و لهستان تاکید کرد و گفت: در حال حاضر مشغول ترجمه کتاب " تو به اصفهان بازخواهی گشت " نوشته «حمید انصافی» به زبان لهستانی است. کتابی که به حضور لهستانی‌ها در ایران می‌پردازد و به گفته او، نخستین اثر منتشرشده در ایران است که از جنایات شوروی سخن می‌گوید. او همچنین قصد دارد پس از بازگشت به لهستان، در مدارس و مهدکودک‌ها درباره این تاریخ کمتر شناخته‌شده صحبت کند تا نسل جدید لهستانی‌ها با آن آشنا شوند.

وی ضمن قدردانی از کمک ایرانیان به پناهجویان لهستانی در دوران جنگ بر این مهم تاکید کرد که نگاه مثبتی به ایران در بین لهستانی‌ها وجود دارد و مردم این کشور احترام زیادی برای ایرانیان قائلند. او از پژوهشگران ایرانی دعوت کرد تا با همکاری با همتایان لهستانی، بر آگاهی بخشی به نسل جوان درباره این پیوند بیافزایند.

در ادامه نشست علیرضا دولتشاهی پژوهشگر این حوزه با یادآوری این نکته که نه فقط در لهستان، بلکه در ایران هم آگاهی ما نسبت به این موضوع بسیار کم است، با لحنی انتقادی به ضعف پژوهش‌های موجود در این زمینه اشاره کرد و گفت: حدود ۹۰ درصد مطالبی که درباره لهستانی‌های ایران نوشته شده، فاقد استناد به منابع دست اول است. این مسئله باعث شده روایت‌ها در سطح باقی بمانند و به عمق ماجرا نرسیم.

ایشان با اشاره به منابع تاریخی موجود در آرشیوهای داخلی و خارجی بر این مهم تاکید کرد که بسیاری از پژوهشگران به بررسی دقیق اسناد موجود نپرداخته‌اند. برای مثال، نهاد ریاست جمهوری سال‌ها پیش مجموعه‌ای پنج‌جلدی با عنوان اسناد اشغال ایران منتشر کرده، اما این اسناد در مطالعات داخلی چندان مورد استفاده قرار نگرفته‌اند.

وی در ادامه به نقش سانسور در دهۀ بیست ایران پرداخت و گفت: در مطبوعات آن زمان، اخباری از حضور لهستانی‌ها در خیابان لاله‌زار منتشر شد، اما هیچ‌کس نپرسید آن‌ها چطور و چرا به ایران آمدند. ما که با لهستان مرز مشترکی نداشتیم.

او افزود: حزب توده که در آن زمان قدرتمندترین حزب ایران بود، از طریق اتحادیۀ کارگران چاپخانه مانع انتشار مطالبی در مورد مهاجران لهستانی می‌شد. همچنین نیروهای متفقین که ایران را اشغال کرده بودند، یک کمیسیون سانسور داشتند که اخبار را مطابق سیاست‌های رسمی کنترل می‌کرد.

دولتشاهی در بخشی از سخنان خود به تناقض آمارهای ارائه‌شده درباره تعداد مهاجران اشاره کرد و گفت: محسن میرزایی، از پیشکسوتان مطبوعات، در مقاله‌ای در سال ۱۳۸۲ مدعی شد که تعداد لهستانی‌های مهاجر در سال ۱۳۲۱ حدود ۱۷,۵۰۰ نفر بوده است. اما در کتاب اسناد اشغال ایران، نامه‌ای از سفیر بریتانیا به نخست‌وزیر وقت ایران (علی سهیلی) وجود دارد که از ورود چهل هزار مهاجر لهستانی در همان بازۀ زمانی خبر می‌دهد. این تناقضات نشان می‌دهد که پژوهش‌های ما فاقد دقت تاریخی لازم هستند.

یکی دیگر از نکات مهمی که علیرضا دولتشاهی مطرح کرد، ورود لهستانی‌ها از مرز خراسان بود. وی گفت: در اسناد آمده که جز هفتصد کودک، بقیۀ مهاجران از طریق بندر پهلوی و بندر انزلی وارد ایران شدند. اما در گزارش استاندار وقت خراسان در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۲۱ اشاره شده که اخبار ورود لهستانی‌ها از مرز زمینی شنیده شده و دو روز بعد، نخست‌وزیر ایران به وزارت خارجه دستور داده که از ورود آن‌ها جلوگیری شود. نکتۀ عجیب اینجاست که در گزارشی از وزارت خارجه در ۲۷ خرداد همان سال، پیشنهاد شده که مهاجران جدید از مرز خراسان وارد شوند و در همان منطقه اسکان داده شوند. اما هیچ‌کدام از منابع فارسی این مسئله را پیگیری نکرده‌اند که آیا غیر از کودکان، لهستانی‌های دیگری هم از این مسیر وارد ایران شدند یا نه.

ایشان درخصوص ضعف مطالعات دانشگاهی در این زمینه گفت: در سال ۱۴۰۰، مقاله‌ای برای داوری به من ارسال شد که نه تنها با واقعیت‌های تاریخی مطابقت نداشت، بلکه مفهوم تاریخ شفاهی را نیز اشتباه فهمیده بود. او افزود: جالب اینجاست که این مقاله در نشریه مطالعات جامعه‌شناختی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران منتشر شده، در حالی که در هیچ سندی — فارسی، لهستانی یا انگلیسی — به حضور لهستانی‌ها در کرمانشاه اشاره نشده است. اگر چنین اقامتی وجود داشت، باید حداقل یک گورستان لهستانی در کرمانشاه ثبت می‌شد؛ اما چنین چیزی وجود ندارد.

علیرضا دولتشاهی در ادامه به مسئله ارتباط میان مردم ایران و مهاجران لهستانی پرداخت و گفت: این افراد در ایران نه فارسی بلد بودند و نه زبان مشترکی برای ارتباط داشتند. برخی تصور می‌کنند که نبود درگیری میان ایرانیان و لهستانی‌ها ناشی از مهمان‌نوازی ایرانیان بوده، اما واقعیت این است که آن‌ها اصلاً با هم ارتباطی نداشته‌اند.

او در پایان سخنان خود بر این مساله تاکید کرد که پژوهش‌های تاریخی در ایران باید مبتنی بر منابع دست اول باشد و از تکرار روایت‌های غیر مستند پرهیز شود.

در ادامه نشست پژوهشگر ایرانشناس به این سوال پاسخ داد که آیا لهستانی‌هایی که به ایران مهاجرت کردند همگی از یک منطقه بودند یا از مناطق مختلف لهستان مهاجرت کردند؟ گفت: این سوال سختی است زیرا تعداد زیادی اهل شرق لهستان بودند. یعنی محله‌هایی که امروز دیگر در لهستان نیستند و در اوکراین، بلاروس و لیتوانی هستند. این موضوع، بررسی را برای ما سخت می‌کند. وقتی شوروی، شرق لهستان را ضمیمه کرد، هدفش این بود که جمعیت لهستانی آن منطقه را از بین ببرد. البته من می‌دانم که اوکراینی‌ها نظر دیگری دارند و من احترام می‌گذارم.

جواب این است که لهستانی‌هایی که به ایران آمدند از محله‌هایی بودند که قرار بود اوکراینی یا بلاروسی بشوند؛ به این دلیل لازم بود که جمعیت لهستانی آنجا از بین برود.

علیرضا دولتشاهی در پاسخ به سوال مطرح شده گفت: باید به این بحث دید تاریخی داشت. بعد از تجزیه لهستان، سرزمین‌های شرقی لهستان هم از دست رفت. در ۱۹۲۰ وقتی دولت جمهوری دوم لهستان به قدرت رسید از اهدافش اعاده مرزهای شرقی خود بود؛ یعنی اوکراین غربی، بلاروس و لیتوانی. با شروع جنگ در اول سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان از غرب حمله کرد. طبیعی بود که خیلی از شهروندان غرب لهستان به مناطق شهری امن پناه ببرند. البته نباید همۀ تقصیر را گردن استالین و کرمویل انداخت؛ سیاست‌های قومیتی جمهوری دوم لهستان را نباید فراموش کرد. اینجا دو فکر سیاسی در رابطه با مردم و ملت شکل گرفته بود: یکی توسط رهبر استقلال لهستان که به لهستان برای همۀ لهستانی‌ها فکر می‌کرد؛ در برابر آن جناح ناسیونالیسم افراطی بود که لهستان را فقط برای لهستانی‌ها در نظر می‌گرفت. دولت جمهوری دوم لهستان دست به تغییر در چگالی جمعیتی زد و به تعدادی از خانواده‌هایی که پیشینۀ نظامی داشتند و در جنگ استقلال کار کرده بودند، در شرق لهستان، زمین اهدا کرد. تعداد مدرسه‌های دوزبانه اوکراینی-لهستانی یا بلاروسی-لهستانی در آغاز جمهوری دوم و سال‌های پایانی جمهوری دوم، به مراتب کاهش پیدا کرده‌است.

دکتر گودرز رشتیانی معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی و عضو هیئت علمی گروه تاریخ، با قدردانی از انجمن علمی دانشجویی تاریخ و خوشامدگویی به مهمانان و به ویژه هیئت سفارت لهستان یادآور شد که در گذشته نیز چنین نشست‌ها و همکاری‌هایی با سفارت لهستان از جمله «هفتاد و پنجمین سالگرد مهاجرین لهستانی در ایران» داشته‌ایم.

ایشان با اشاره به سخنان علیرضا دولتشاهی گفت: حتماً خطاهایی رخ می‌دهد اما نمی‌توان این ضعف‌ها را به همۀ مطالعات علمی تعمیم داد. درمورد آمار لهستانی‌ها هم ما آمار قطعی داریم؛ چیزی بین ۱۱۰ تا ۱۴۰ هزار نفر. این به این معنا نیست که همۀ آن‌ها در ایران مانده‌اند. بخش زیادی از طریق بندر پهلوی و بخش کمتری از خراسان وارد ایران می‌شدند و مستقیم به جنوب و بندر خرمشهر و بندر شاهپور می‌رفتند و از آنجا به لبنان و ایتالیا منتقل شده و برای جنگ علیه فاشیسم سازماندهی می‌شدند.

معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشکده ادبیات و علوم انسانی ضمن ابراز امیدواری به برقراری روابط بهتر با جهان شرق و غرب، به برنامه " پانصد و پنجاهمین سالگرد روابط دیپلماتیک ایران و لهستان " و بزرگداشت اساتید لهستانی " باربارا کائیم و آنا کراسنوولسکا " که به تازگی برگزار شده است، اشاره کرد.

در ادامه نشست، رافائل بالکویچ رایزن فرهنگی و دولتی سفارت لهستان با قدردانی از برگزار کنندگان با تاکید بر اهمیت روابط تاریخی دو کشور گفت: سفارت لهستان در ایران برای دانشگاه تهران مقامات، هیئت علمی و دانشجویان این دانشگاه احترام ویژه‌ای قائل است. مایلم یادآوری کنم که ما به طور مشترک سالگرد ورود پناهندگان لهستانی به ایران را در دانشگاه تهران گرامی داشتیم و در این راستا یک کنفرانس علمی برگزار کردیم. همچنین پانصد و پنجاهمین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران و لهستان را با برگزاری یک کنفرانس علمی مشترک و نمایشگاهی در این زمینه گرامی داشتیم.

آقای بالکویچ روابط تاریخی ایران و لهستان را زمینه‌ای برای گسترش همکاری‌های دو کشور دانست و افزود: تاریخ و روابط مشترک ما بین ایران و لهستان پایه‌ای مستحکم برای همکاری‌های دوجانبه در جهت ساختن جهانی بهتر است. در سال ۲۰۲۷" صدمین سالگرد امضای پیمان دوستی میان لهستان و ایران " را گرامی خواهیم داشت و این تجربه مشترک من را هرچه بیشتر مطمئن می‌کند که این همکاری دوجانبه اهمیت والایی دارد.

رایزن فرهنگی سفارت لهستان در بخش دیگری از سخنان خود به برخی از جنبه‌های انسانی این ارتباط تاریخی پرداخت و گفت: سه روز پیش، نودونهمین تولد یکی از لهستانی‌هایی را که در ایران زندگی می‌کند جشن گرفتیم. این نمونه‌ای از پیوندهای انسانی میان دو کشور است که تا امروز ادامه دار بوده است. او همچنین به اهمیت وجود آرامستان‌های لهستانی در ایران اشاره کرد و گفت: ما هر هفته از دوستان و خانواده‌هایمان در لهستان می‌شنویم که درباره عزیزانی که در آرامستان‌های ایران به خاک سپرده شده‌اند، پرس‌وجو می‌کنند. خاطرات و یاد آن‌ها همچنان زنده است و یکی از فعالیت‌های ما در ایران این است که این خاطرات را حفظ و منتقل کنیم. ایشان در پایان بار دیگر بر لزوم تداوم گفتگوهای علمی و فرهنگی میان دو کشور تأکید نمود.

برچسب